پارساپارسا، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

پسر آسمون

امروز......دیروز

سلام به همه ی دوشتای ناسم امیدوارم حال همه خوب باشه من دیلوز اومدم دونه مامان بزلگم اینا که فاسه احیا بلم مسجد. تا صبح نخوابیدیم خیلی خوش گذشت خاله فاطی و عمو کیان هم بودن و اسما جوونم هم بود. الان من -زندایی منیم*خاله فاطی*اسما*خاله للی*خاله معصوم*عمه اذر اینجااییم خونه ی عمه اذر دالییم میحرفیم پارسا هم بااقا جوون لفته مغازه الان زندایی وب پارسا رو دید . دیگه باید بلم پس بای تا های‏*‏
28 مرداد 1390

بدون عنوان

سلام ببخشید که نبودم و بهتون سر نزدم چرااا نظر نمیزارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ ...
22 مرداد 1390

يه خاطره ي ناناس وپرماجرا فاسه من

اینم خاطره ی امروزم سلام بازم من دیشب تا الان چشم رو هم نذاشتم خلاصه صبح سحری خوردم و نماز خوندم و تمام کارامو انجام دادم ساعت ٨ و ٣٠  گفتم دیگه بپوشم برم باشگاه رفتم اول رفتم مطهري تا كمر بند و دستكش بخرم ولي هيجايي باز نبود منم رفتم باشگاه ديدم زوده گفتم برم چيزارو هم بگيرم از مغازه 1جفت دستكش بكس و1 كمربند قهوه اي گرفتم و راهی باشگاه شدم رسیدم و یه ٤٥دقیقه ای بیکار بودم که یک دفعه پت و ساینا وارد شد پت و من همدگه رو بغل کردیم و باهم راهی رختکن شدیم و از همه دری حرف زدیم که یکهو استاد اومدش و ما سلام کردیم و من موضوع حکما مون رو مطرح کردم و بقیه هم کمکم اومدن پانی هم از راه  رسید وقت مبارزه رسید اولش من و پت باهم مبارز...
16 مرداد 1390

سلامممم

سلام به همه ی شما دوستای من امیدوارم حال همه خوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووب خوب خوب باشه من عسلم و این وب رو برای پسر دایی توشولوم شاختم                 اینم وب های دیگه ی منه           www.asal.jee.ir                                               www.asalakam1378.blogfa.co...
15 مرداد 1390

واااای

شلام شلام شلااام امروز دایی جه جه  بابای پارسا اومد دونمون(خونمون) خیلیییییییییییییییی خوشحال شدم عصری با مامانی رفتم باشگاه جدید ثبت نام کردیم خیلیییییییییییییییی خوبه بازم با پت(دوست صمیمیم) میرم باشگاه هوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورررررررررررررررررررررررررررررا دلم براش یه ذره شده وای تا شنبه ثانیه شماری میکنم پت جونی قربونت برم بعدش هم  با مامانی رفتیم کتابفروشی آخه میدونی ١٠مرداد تفلد عمه نینب توشولو(خاله ی من)*١١مرداد تفلد مامان منیم(مامان پارسا و زندایی من)*١٧مرداد تفلد بابا جه جه(بابای پارسا و دایی من)             &n...
15 مرداد 1390

زنگ تفريح

love in worst situation is a gleam of hope عشق در تاريك ترين و بسته ترين شرايط روزنه ايست به سوي اميد   ...
14 مرداد 1390

لقب هاي پارسا

سلام الان مي خوام لقب هاي پارسا رو بنويسم پس شروع ميكنم 1.پپ 2-پت 3.آن 4.آنخ 5.آنخ ماهو 6.گشنگم 7.زندگي و ......  
13 مرداد 1390

روز تفلد پارسا

سلام امروز میخوام که روز تولد پارسا رو براتو بگم پس حواسا جمع من و مامانم براي دندون پزشكي من رفتيم كرج و بابام به خاطر كارش نتونست بياد خلااااااااااااااااااااااااصه من مامانم رفتيم خونه ي كرجمون آخر شب بود كه گوشي مامانم زنگ خورد مامانم گوشي رو برداشت ديد خالمه و شروع كردن صحبت كردن خاله فعصوم گفتش كه پارسا جونم به دنيا اومده و زندايي منيم رو اووردن خونه و پارسا رو تخت تو خوابه من رو نميگيد درد دندون يادم رفت و يه جيغ بلند كشيدم   ديگه دل تو دلم نبود فردا شه تا برگرديم خونمون و پسر داييم رو ببينم صبح كه شد حسابي شيك پوشيدم تا برم پيش پارسا خونمون وقتي رسيديم بابايي اومد دنبالمون و مارو برد پارسا عزيزم مثل...
13 مرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر آسمون می باشد